داستان زیبا دزد و فقیر

داستان زیبا دزد و فقیر

شبی دزدی به خانه تهیدستی رفت، هر چه جست چیزی نیافت.

 

مرد فقیر بیدار بود، سر برداشت و گفت: برادر، من روز روشن در این خانه هیچ نیابم، تو در شب تاریک چه خواهی یافت؟

لطایف و حکایات سهل آبادی

منبع:روزنامه خراسان

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: داستانک
[ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391 ] [ 12:0 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]